حکایت مدیریتی

برچسب ها - حکایت مدیریتی
کد خبر: ۴۳۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۸

کد خبر: ۳۵۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۰۵

کد خبر: ۳۵۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۰۴

شرکت پدیده تبار
مردی در کنار جاده، دکه‌ای...
کد خبر: ۳۵۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۲۸

کد خبر: ۳۵۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۲۱

مدير شرکتي روي نيمکتي در پارک نشسته بود و سرش را بين دستانش گرفته بود...
کد خبر: ۱۸۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۰۴

موقع خسته شدن به دو چیز فکر کن...
کد خبر: ۱۶۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۲۲

کتاب خرچنگهای جالب ولی بازیگوش -داوید دوراستینیاک-
کد خبر: ۱۴۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۰۵

موفقیت / کار / مدیریت
کد خبر: ۱۳۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۳۱

ملا نصرالدين هر روز در بازار گدايي مي‌كرد و مردم با نيرنگ٬ حماقت او را...
کد خبر: ۱۲۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۱۸

حکایت روبان آبی
آموزگارى تصمیم گرفت که...
کد خبر: ۱۰۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۲۹

مشاور
چوپانی مشغول چراندن..
کد خبر: ۸۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۲۰

فروش و ميمون
روزي كلاه فروشي از ..
کد خبر: ۸۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۲۰

بازاریابی و برندسازی
موش ازشکاف دیوار سرک کشید..
کد خبر: ۷۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۱۷

حکایت
ناصرالدین شاه شیری داشت که هر هفته یک گوسفند ...
کد خبر: ۵۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۲۷

حکایت
روي نيمكتي در پارك نشسته بود و سرش را بين دستانش گرفته بود و به اين فكر مي‌كرد كه آيا مي‌تواند شركتش را از ورشكستگي نجات دهد يا نه ...
کد خبر: ۵۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۲۷

حکایت
يك پسر براي پيدا كردن كار از خانه به راه افتاده و به يكي از اين فروشگاهاي بزرگ كه همه چيز مي فروشند در ايالت كاليفرنيا رفت. مدير فروشگاه به او گفت: يك روز فرصت داري تا به طور آزمايشي كار كرده و در پايان روز با توجه به نتيجه كار در مورد استخدام تو تصميم مي‌گيريم ...
کد خبر: ۵۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۲۷