باورهای شرکتهای تجاری در دوره جدید
شیوه های بازاریابی جدید در اقتصاد جدید -بخش اول-
در این دوره، وجود تغییراتی که در
حوزههای فنآوری و اقتصاد در حال نمایان شدن است، باعث شده مجموعهای جدید از باورها و روشهای در حوزه
شرکتهای تجاری شکل بگیرد.
در این مطلب از پدیده تبار، به بررسی
بعضی از این باورهایی که در این شرکتها در اقتصاد قدیم وجود داشته و چگونگی تغییر
آنها در اقتصاد جدید میپردازیم. به عبارت دیگر؛ اقتصاد جدید باعث تغییر در دو
حوزه تجارت و بازریابی در شرکتهای تجاری شده است.
برای جالبتر شدن، مطلب را با موضوع تحلیل
چگونگی تغییر روشهای کسبوکار آغاز میکنیم.
- از سازماندهی بر اساس واحدهای محصول
تا سازماندهی بر اساس گروههای مشتری.
شرکتی که محصولات کمی تولید میکند، معمولاً اشخاص
متفاوتی را برای مدیریت هر یک از محصولات در نظر میگیرد. مثلاً بخش لوازمخانگی
شرکت جنرال الکتریک افراد مختلف یا بخشهای اجرایی مختلفی را برای مدیریت محصولات
خود مانند؛ ماشین ظرفشویی، خشککن، یخزن
یا اجاقگاز اختصاص میدهد.
این روش کاملاً منطقی و درست به نظر
میرسد، اما اختصاص دادن گروههای بازاریابی برای پرداختن به نیازهای گروههای
مختلف از مشتریان، مانند مسئولین قراردادی خانگی و صنعتی که بهطور متفاوت اقدام
به خرید میکنند نیز منطقی به نظر میرسد. مفهوم این روش به معنای تغییر روش از محصول محور بودن
به مشتری محور بودن است.
- از
تمرکز بر معاملات سودآور تا تمرکز بر ارزش دوره عمر مشتری.
شرکتها بهطور معمول بر هر یک از
معاملات تمرکز میکنند تا ارزش دورهی عمر مشتری و طراحی پیشنهادها بازار و قیمتهای
خودشان با هدف کسب سود از دوره عمر مشتری مرتبط سازند. اما ممکن است در برخی از دورهها
محصولات و پیشنهادهایش را بهمنظور جذب مشتری یا حفظ و نگهداشت مشتریان فعلی با قیمتی
کمتر از همیشه عرضه کند.
- از تمرکز بر کارت امتیازی مالی تا
تمرکز بر کارت امتیازی بازاریابی
بیشتر مدیران رده پایین بر اساس نتایج
مالی کسبشده توسط شرکتهای مختلف، آنها را قضاوت میکنند. اما مدیران سطح بالا در
شرکتهای جدید علاوه بر آن، کارت امتیازی مالی شرکت را نیز بررسی میکنند تا
دقیقاً متوجه شوند که چه بر سر سهم بازار شرکت میآید (و تنها میزان فروش و سود،
نرخ از دست دادن مشتری، رضایت مشتری، کیفیت نسبی محصولات در برابر رقبا و دیگر
معیارها برای آنها اهمیت ندارد.)
آنها اینگونه تصور میکنند که
تغییرات در شاخصهای بازاریابی پیشبینی کننده تغییرات در نتایج مالی میباشند.
- از تمرکز بر سهامداران تا تمرکز بر
ذینفعان
مدیریت ارشد همیشه اولین رسالت خود را،
ایجاد سودآوری بیشتر برای سهامدارانش میداند. هزینههای کار کردن با مابقی
ذینفعان، از قبیل کارکنان، عرضهکنندگان و توزیعکنندگان را به شدت کنترل میکنند.
آنها به کسبوکار بهعنوان یک بازی مجموع در برابر صفر نگاه میکنند که در آنها
با کمترین پرداخت به کارکنان، عرضهکنندگان و توزیعکنندگان، بیشترین سود برای
شرکت حاصل شود.
در اقتصاد جدید، مدیریت ارشد برای
تمامی افراد درگیر در یک شرکت و کسبوکار، سود و منفعت یکسانی در نظر میگیرد و تمامی
ذینفعان خودشان را با دقت تعریف میکنند و سیاستها و استراتژیهایی در شرکت
برقرار میسازند تا سود و مزایا حاصلشده بهطور یکسان بین تمام ذینفعان تقسیم
شود. آنها اعتقاددارند که موفقیت کسبوکار به عملکرد فوقالعاده از طرف تمامی
کارکنان و شرکا بستگی دارد.
- از اینکه بازاریابی موجب گسترش
بازاریابی میشود تا اینکه همه و همه موجب گسترش بازاریابی میشوند.
شرکتها در حالت عادی اقدام به ایجاد
یک واحد بازاریابی و مسئول برای ایجاد ارائه ارزش به مشتری میکنند. متأسفانه این
موضوع موجب احساس مسئولیت کمتر دیگر بخشها در برابر مشتریان میشود. اما همچنان
که بسیاری از علما بازاریابی و مدیریت اذعان داشتهاند، بازاریابی آنقدر مهم است
که نمیتوان آن را تنها به یک واحد مجزا تحت عنوان بازاریابی و فروش محدود ساخت.
هر یک از کارکنان در شرکت اثری بر مشتری داشته و باید مشتری بهعنوان یک منبع برای
موفقیت و سودآوری شرکت ببیند.
منبع: واحد آموزش شرکت پدیده تبار